English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (7217 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
vassal U تابع پیرو
vassals U تابع پیرو
adherent U تابع پیرو
adherents U تابع پیرو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
governmentalize U پیرو و تابع قانون کردن
Other Matches
nest U 1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
nests U 1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
equivalence U 1-تابع And 2-تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
stubbed U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stub U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbing U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubs U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
libraries U تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
library U تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
slaving U پیرو
slaves U پیرو
to heel U پیرو
pursuant U پیرو
slaved U پیرو
satellite U پیرو
slave U پیرو
satellites U پیرو
follwer U پیرو
cohorts U پیرو
sequacious U پیرو
succedaneous U پیرو
henchmen U پیرو
sequent U پیرو
sequela U پیرو
secondary planet U پیرو
thereinafter U پیرو ان
cohort U پیرو
followers U پیرو
henchman U پیرو
follower U پیرو
true-blue U پیرو متعصب
leninist U پیرو لنین
disciple U پیرو هواخواه
law-abiding U پیرو قانون
succedent U پیرو متعاقب
sidekicks U ادم پیرو
obedient to the law U پیرو قانون
satellite processor U پردازشگر پیرو
rightteous U پیرو شریعت
shiite U پیرو شیعه
platonist U پیرو افلاطون
sidekick U ادم پیرو
platonic U پیرو افلاطون
disciples U پیرو هواخواه
faddish U پیرو مد زودگذر
socratic U پیرو حکمت سقراط
episcopalians U پیرو کلیسای اسقفی
sunnite U پیرو مذهب سنت
conservatives U پیرو سنت قدیم
shia U پیرو مذهب شیعه
episcopalian U پیرو کلیسای اسقفی
wagnerite U پیرو واگنرموسیقیدان المانی
wagnerian U پیرو واگنرموسیقیدان المانی
partizan U حامی پیرو متعصب
shiite U پیرو مذهب شیعه
pragmatist U پیرو فلسفه عملی
classical U پیرو سبکهای باستانی
realists U پیرو مکتب realism
stoic U پیرو فلسفه رواقیون
stoical U پیرو فلسفه رواقیون
epicure U پیرو عقیده اپیکور
realist U پیرو مکتب realism
religionist U پیرو متعصب دین
dialectician U پیرو منطق استدلالی
partisan U حامی پیرو متعصب
epicures U پیرو عقیده اپیکور
slave mode U حالت پیرو یا برده
conservative U پیرو سنت قدیم
master slave system U سیستم راهبر پیرو
partisans U حامی پیرو متعصب
wesleyan U پیرو جان وسلی
rabbinist U پیرو خاخام هایاعلمای یهود
sensuously U پیرو محسوسات ولذات نفسانی
to be at the foot of any one پیرو یا شاگرد کسی بودن
followers U پیرو مذهب شیعه مقلد
manichaean U پیرو مانی نقاش وپیغمبرایرانی
sensualist U پیرو هوای نفس واحساس
follower U پیرو مذهب شیعه مقلد
sensuous U پیرو محسوسات ولذات نفسانی
to lead away U پیرو خود کردن کشیدن
manichee U پیرو مانی نقاش وپیغمبرایرانی
kantian U وابسته به یا پیرو فلسفه کانت
manichean U پیرو مانی نقاش وپیغمبرایرانی
atistotelian U وابسته به ارسطوشاگرد یا پیرو ارسطو
malthusian U پیرو عقیده توماس مالتوس
pythagorean U پیرو یا وابسته به فلسفه فیثاغورث
major party U حزب سیاسی پیرو درانتخابات
traditionalists U پیرو روایات وسنن سنت گرای
cynics U بدبین وعیبجو پیرو مکتب کلبیون
cynic U بدبین وعیبجو پیرو مکتب کلبیون
platonize U پیرو فلسفه ایده الی شدن
traditionalist U پیرو روایات وسنن سنت گرای
drum majorette U زنی که رهبر طبالان است پیرو موزیک
schoolastic U پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
pindaric U پیرو سبک مغلق نویسی شاعریونانی موسوم به
shavian U پیرو عقاید اجتماعی وسیاسی وادبی برناردشاو
stalinize U کسی را پیرو عقاید ونظرات استالین کردن
schoolman U پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
re-entry U فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re entry U فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
evangelic U پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
evangelical U پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
sunni U اهل سنت پیرو مذهب سنت
adjective U تابع
submission U تابع
subject U تابع
subsidiaries U تابع
adjectives U تابع
dependants U تابع
dependant U تابع
accessory U تابع
tributary U تابع
apanage U تابع
dependent U تابع
tributaries U تابع
subjected U تابع
subjecting U تابع
amenable U تابع
incidents U تابع
subsidiary U تابع
citizens U تابع
citizen U تابع
sequela U تابع
subservient U تابع
servitor U تابع
follwer U تابع
function code U کد تابع
function generator U تابع زا
subjects U تابع
sequent U تابع
subordinative U تابع
functioned U تابع
ancillary U تابع
function U تابع
subordinating U تابع
subordinates U تابع
subordinate U تابع
subordinated U تابع
incident U تابع
passives U تابع
passive U تابع
functions U تابع
suffragan U تابع
subaltern U تابع
subalterns U تابع
increasing function U تابع فزاینده
function generator U مولد تابع
function invocation U احضار تابع
frequency function U تابع بسامد
frequency dependant U تابع فرکانس
procedural U استفاده از یک تابع
impluse function U تابع ضربهای
impedance function U تابع امپدانس
generating function U تابع زاینده
gibbs function U تابع گیبس
hamiltonian function U تابع هامیلتونی
hamiltonian function U تابع هامیلتون
generating function U تابع مولد
hyperbolic function U تابع هذلولی
input function U تابع اولیه
intrinsic function U تابع فطری
minimal function U تابع کمین
work function U تابع کار
partition function U تابع تقسیم
integral U تابع اولیه
function تابع [ریاضی]
logical function U تابع منطقی
logic function U تابع منطقی
logarithmic function U تابع لگاریتمی
load function U تابع بار
linear function U تابع خطی
lagrangian function U تابع لاگرانژی
inverse function U تابع وارون
inverse function U تابع معکوس
normal function U تابع بهنجار
external function U تابع برونی
subordination U تابع [مطیع]
boolean function U تابع بولی
built in function U تابع توکار
hypotaxis U تابع [مطیع]
characteristic function U تابع مشخصه
characteristic function U ویژه تابع
postponement U تابع [مطیع]
approximation function U تابع تقریب
aggregate demand function U تابع تقاضای کل
suborder U تابع [مطیع]
dependent U تابع نامستقل
aggregate production function U تابع تولید کل
allocation function U تابع تخصیص
analytical function U تابع تحلیلی
submission U تابع [مطیع]
approximating function U تابع تقریب
accession U تابع وصول
characteristic function U مشخصه تابع
consumption function U تابع مصرف
eigenfunction U ویژه تابع
eigenfunction U تابع مشخصه
elementary function U تابع ابتدایی
even function U تابع زوج
increasing function U تابع صعودی
Recent search history Forum search
1preppy
0تابع تولید همگن چیست؟
0حداکثر یا حداقل تابع ریاضی
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com